سفارش تبلیغ
صبا ویژن

perspolis

خبرهای تازه از بنیامین

هیچکس توقع نداشت که بنیامین و گروه به این محشری برنامه اجرا کنن.
گبریل ماردر مسئول کنسرت: این بچه ها نمی دونم چطور تونستن اون آلبوم رو به همون نحو زیر این چادر که اصلا از لحاظ صدائی جای مناسبی نیست اجرا کنن و آدم هیچ فرقی بین آلبوم و کنسرت حس نکنه. واقعا آفرین. بنیامین رو صحنه: من باور نمی کنم که شما اینقدر به من شور و حال بدین. باورم نمی شه که با این حرارت آهنگهای منو بخونین و از حفظ باشین.حدود 1400 نفر برای دیدن بنیامین آمده بودن.
بعد از کنسرت که باهاشون حرف زدم می گفتن که باورشون نمی شه که بنیامین ( یا به قول خودشون بنجامین!) به این خوبی برنامه اجرا کنه.

گروه خیلی حرفه ای بود و نخبه های موسیقی پاپ ایران رو برای این اجرا به سوئد آورده بودن.
بابک ریاحی پور که خودش آلبوم برای گیتار باس ساخته. نیما وارسته که آلبوم رو ساخته. طباطبائی پشت جاز که قبلا با گروه آریان کار می کرده.

کنسرت با تاخیر ساعت نه و پانزده دقیقه شروع شد. بنیامین با آهنگ جدیدی از فیلم " گرگر و میش" کنسرت رو شروع کرد.

قسمت اول برنامه کت و شلوار پوشیده بود و معلوم بود که اصلا باهاش حال نمی کنه. قسمت دوم برنامه لباسشو عوض کرد و خیلی بیشتر با تیپش حال کردیم.

اجرای بنیامین روی صحنه صمیمی و خودمونی و حرفه ای بود. تماشاچیا با بیشتر ترانه هاش بلند بلند همصدا می شدن. بخصوص آهنگ " خاطره ها" که مردم وسط دو تا آهنگ بلند بلند دسته جمعی می خوندنش.
بنیامین در مجموع غیر آهنگهای آلبوم 85 سه تا آهنگ متفاوت و جدید خوند که اسم دو تاش یادمه "دلتنگی" و " همسفر" از فیلم جدید " گرگ و میش".

 

کارهای جالب بنیامین روی صحنه

 

بنیامین خیلی بچه خاکی و خودمونی ایه و روی صحنه هم کاملا اینجوری بود.

آهنگ اولش آینه بود که از پشت پرده های صحنه شروع کرد به خوندن و قبل از اینکه بیاد روی صحنه واقعا مدتی به آینه قدی پشت صحنه نگاه کرد. بعد فهمیدیم که داره دنبال کاغذ شعرهاش می گرده!

 

انقلاب روی صحنه

بنیامین و گروهش بدون نقص برنامه رو اجراکردن. با اینکه این اولین کنسرت بنیامین بود ولی خیلی خوب صحنه رو به دستش گرفت. حتی یه چا از مردم خواست که موقع همصدائی با آهنگ " من امشب می میرم" کلمه می میرم رو باهاش همصدا نشن و خودش تنها بخونه.
این سابقه نداره که خواننده ای از مردم بخواد باهاش نخونن. واقعا عجیب بود و مردم هم حرف گوش کن شدن!

 

شباهت بنیامین به سیاوش قمیشی

بنیامین بدون رودرواسی به مردم گفت که کلمات " ترانه واژه" رو هر کاری می کنه حفظ نمی شه. روی صحنه کاغذ و دستش گرفت و گفت: این شعر 24 کلمه داره همه همیشه من اشتباهشون می کنم.
پس اگه اشکال نداره کاغذ بگیرم و بخونم. ( قمیشی هم تو کنسرتها شعرو فراموش می کنه ).

 

پایان تلخ

متاسفانه کنسرت انگار ناتمام تموم شد . سر ساعت 11 باید کنسرت تموم می شد و کارمندای سوئدی از بنیامین خواستن که تموم کنه د رحالی که بچه ها 7 تا آهنگ دیگه داشتن.
نیما خیلی ناراحت شد چون یک اجرای جدید برای ترانه " خاطره ها" ساخته بود که آخر بزنه که نشد. مردم خیلی ناراحت شدن.

در کل شب محشری بود بنیامین خیلی بیشتر از توقع مردم خوب اجرا کرد و حتی با اینکه صدای خودش رو روی صحنه نمی شنید بدون تاخیردر صدا درست جمله ها رو گفت و بدون نقص آهنگها رو خوند.

فعلا این از خبر اولین کنسرت بنیامین. که در سوئد اجرا شد

 


عجب از ما واماندگان

 
عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جستجوی شهدا به قبرستانها می آئیم ؛ این خود دلیلی ایست بر آنکه از حقیقت عالم هیچ نمی دانیم.
مرده آنست که نصیبی از حیات طیبه شهداء ندارد و اگر چنین است از ما مرده تر کیست؟
سید شهیدان اهل قلم
 
 
 
 
خوشا به حال پاهایی که پیش از صاحبانشان به بهشت قدم گذاشتند یاد کمرهایی که در راه خدا تا به آخر بر صندلیهای چرخدار تکیه زدند، دستهایی که به عباس (سلام ا... علیه) پیوستند، بدنهایی که پر از تیر و ترکش شدند، چشمهایی که رفتند و بصیرت را به ارمغان آوردند بخیر، یاد بدنهایی که بی سر به خاک سرگذاشتند، سرهایی که پودر شدند و ذره ذره به ابدیت پیوستند وجنازههایی که هرگز تشییع نشدند و در خلسة‌ سکوت، هم صحبت نیزار شدند
 
 
 
 
بعد از جنگ
 
دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند. در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند:
دسته ای به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند.
دسته ای راه بی تفاوتی بر می گزینند و در زندگی مادی خود غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند.
دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد.
پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت ودشوار خواهد بود
شهید حمید باکری :جانشین فرمانده لشکر 31 عاشورا -1361
 
 
 
 
 
آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
 
دست نوشته ای از شهید احمدرضا احمدی،  رتبه اول کنکور پزشکی سال 64 ،  ساعتی قبل از شهادت
 
چه کسی می داند جنگ چیست؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟ کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود. از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟ چه کسی در هویزه جنگیده؟ کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟ چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:
نبرد تن و تانک؟! اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟ چگونه سر  120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟ آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده وگذر می کند، حالا معلوم نمایید سرکجا افتاده است؟  کدام گریبان پاره می شود؟ کدام کودک در انزوا و خلوت اشک می ریزد؟
و کدام کدام ...؟ توانستید  ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید: هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت درجاده مهران – دهلران حرکت می نماید، مورد اصابت موشک قرار می دهد، اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود. معلوم کنید کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟ چگونه باید آنها را غسل داد؟ چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم. چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در  انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟ کدام مسئله را حل می کنی؟  برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟ از خیال، از کتاب ، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت درکیفت می گذارد؟
کدام اضطراب جانت را می خورد؟ دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟  دلت را به چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین،  به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟ ؟ صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن، پرستو شدن
آی پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟جوانی به خاک افتاده است؟
آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور کردند؟ هیچ می دانستی؟  حتما نه! ...
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی و آنگاه که قطره ای نم یافتی؟ با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی؟ اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!! اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی، لااقل حرمله مباش!
که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد. من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد... پس بیاید حرمله مباشیم...
 
 
 
 
پرسیدی: بعد از شهدا چه کرده ایم ؟
جوابت دادم : هیچ! از حرمت آلاله نوشتیم در حالی که پایمان روی لاله ها بود
 
 
خواهرم حجاب...........خون شهداء
 

وظیفه

سلام ، ضمن قبولی طاعات وعبادات همه ی شما به درگاه حق تعالی ‍؛

از همه ی عزیزانی که با قدومشان در محفل یاران سرافرازم نمودند خیلی متشکرم ، اما کسانی که اهل نوشتن می باشند ، درک خواهند کرد که از شهداء نگاشتن ، بس مشکل است .

من در نوشته ی قبلی قصد تند شدن ویا تحقیر کردن هیچ کس را نداشتم ، شهداء بر نیت وگفته ی من شاهدند .

ولی از شما دوستانه و برادرانه می پرسم :

شهداء در راهی قدم برداشتند که آن راه به ائمه علیهم السلام ختم می گردید،وآنها برای پاسداری ازکیان و ناموس خود خونشان را نثار کردند !  

آیا چیزی غیر ازاین است ؟!

آیا وظیفه ما ، در وضعیت کنونی دفاع وپاسداری از خون شهداءنیست ؟!

خواهر مهربانم ، به خود شهداء قسم من تند رفتار نیستم فقط تکلیفی بر گردنم بود که می بایست اداء نمایم .

شاید بعضی از دوستان بگویند: هر کس به هر نحوی دوست داشته باشد ، می تواند زندگی کند .

آری آن هم متین ، ولی من ازهمه ی شما فقط یک سئوال دیگر که آخرین پرسش من از شماست ، در اینجا می نگارم ودوست دارم فکر کنید و جوابی برایم بنویسید ، تا من هم پی ببرم که در اشتباهم:

پوشش زهرای اطهر (س) مگر اینگونه بود؟؟؟؟؟؟؟؟  

 


مقدمه

امروز اگر خداوند توفیق دهد می خواهم شروع کنم به نگاشتن ویژه نامه راهیان نور :

مقدمه :

«بسم رب الشهداء والصدیقین»

شهداء در قهقهه ی مستانه شان ودر شادی وصولشان عند ربهم یرزقونند.

به شما می گویم ، به شما که خاک سنگر نخورده اید ، شما که تیر و ترکش ندیده اید ، به شما می گویم .

در جلسه ای که در رابطه با اولین یادواره تقسیم کار می کردند ، من با ذوق وشوق عجیبی امر تهیه خاطرات شهداء را به عهده گرفتم ، در ابتدا با علی صحبت کردم واز او خواستم که مرا همراهی کند ، او هم با دل وجان پذیرفت ، قرار ملاقاتها را یکی پس از دیگری با خانواده ی معظم شهداء تنظیم می نمودیم. تا برای تهیه خاطرات به آنها سرکشی نماییم . اما این را می خواهم شما بدانید و آگاه شوید ‍؛ با فرمانده حوزه مقاومت بسیج چترود که خود یک بسیجی به تمام معناست و بوی جبهه رابه همراه دارد ، کسی که در قافله وکاروان شهدای این خطه بوده و خود نیز حکایتگر هر خاطره ای از شهداست . گروه تهیه وتنظیم خاطرات راهیان نور را تشکیل دادیم ، در ابتدا امر خیلی برایم طبیعی جلوه می نمود ، ولی هرگاه که با حاجی پا به منازل شهیدان والا مقام می گذاشتیم چیزی مرا منقلب ودگرگون می ساخت و آن چیزی نبود جز اینکه من حضور شهیدان مربوط به هر خانواده را درآن جمع احساس می کردم .

وقتی حاجی را می دیدم که چه مهربان ودلسوز در کنار پدر ومادر شهید می نشست وبا آنها گرم گفتگو می شد ، با خود می اندیشیدم : اوکیست ؟!

او کسی است که ، خود با آب و خاک جبهه آشناست !، او به چشم خود نظاره گر در خون غلتیدن همرزمان ودوستانش بوده است .

هر گاه این جمع عاشقانه وعارفانه را نظاره می کردم ، و هنگامیکه خاطرات شهیدان را از زبان خانواده ی معظم شهید که همراه با ترنم اشکهایی بر شیارها وچین وشکن گونه ها یشان که از غم دوری و غربت جگر گوشه شان بوجود آمده ، می غلتید را می شنیدم به یاد این جمله عظین می افتادم : ما بعد از شهداء چه کردیم ؟! آیا راه آنها را ادامه دادیم ؟! آیا از خونی که در کنار درخت اسلام جاری نمودند ، دفاع کردیم؟! آیا هیچوقت به خانواده ی آنها سرکشی نموده ایم تا غم از دست دادن عزیزشان را کاهش دهیم ؟1

هنگامی که از ایمان محکم واز شب زنده داری آنها می شنیدم ، تازه پی می بردم که آنها چه انسانهای وارسته ای بودند ! آری آنها حقشان بود که به بالاترین درجه یعنی شهادت برسند . قصد من از این مقدمه سرزنش کسی ویا تعریف وتمجید از شخص خاصی نبود ، بلکه از شما می خواهم این ویژه نامه را به دقت مطالعه نمایید ، شهیدان را بشناسید و بشناسانید وادامه دهنده ی راهشان باشید ، شما که در سنگر علم وقلم جهاد می کنید ، بدانید که شهیدان زنده اند و نظاره گر و شاهد اعمال ما می باشند .

در پایان امید آن داریم که در آن دنیا مورد شفاعت شهیدانمان قرار گیریم نه مورد عتاب آنان! «انشاءالله...»

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

ومن الله التوفیق

یاد امام گرامی ، سایه مقام معظم رهبری مستدام باد

سبحانی فرد

مردادماه 82 

 

 

منتظر خاطرات راهیان نور باشید .

یاعلی مدد

 


بنیامین

هیچکس توقع نداشت که بنیامین و گروه به این محشری برنامه اجرا کنن.
گبریل ماردر مسئول کنسرت: این بچه ها نمی دونم چطور تونستن اون آلبوم رو به همون نحو زیر این چادر که اصلا از لحاظ صدائی جای مناسبی نیست اجرا کنن و آدم هیچ فرقی بین آلبوم و کنسرت حس نکنه. واقعا آفرین. بنیامین رو صحنه: من باور نمی کنم که شما اینقدر به من شور و حال بدین. باورم نمی شه که با این حرارت آهنگهای منو بخونین و از حفظ باشین.حدود 1400 نفر برای دیدن بنیامین آمده بودن.
بعد از کنسرت که باهاشون حرف زدم می گفتن که باورشون نمی شه که بنیامین ( یا به قول خودشون بنجامین!) به این خوبی برنامه اجرا کنه.

گروه خیلی حرفه ای بود و نخبه های موسیقی پاپ ایران رو برای این اجرا به سوئد آورده بودن.
بابک ریاحی پور که خودش آلبوم برای گیتار باس ساخته. نیما وارسته که آلبوم رو ساخته. طباطبائی پشت جاز که قبلا با گروه آریان کار می کرده.

کنسرت با تاخیر ساعت نه و پانزده دقیقه شروع شد. بنیامین با آهنگ جدیدی از فیلم " گرگر و میش" کنسرت رو شروع کرد.

قسمت اول برنامه کت و شلوار پوشیده بود و معلوم بود که اصلا باهاش حال نمی کنه. قسمت دوم برنامه لباسشو عوض کرد و خیلی بیشتر با تیپش حال کردیم.

اجرای بنیامین روی صحنه صمیمی و خودمونی و حرفه ای بود. تماشاچیا با بیشتر ترانه هاش بلند بلند همصدا می شدن. بخصوص آهنگ " خاطره ها" که مردم وسط دو تا آهنگ بلند بلند دسته جمعی می خوندنش.
بنیامین در مجموع غیر آهنگهای آلبوم 85 سه تا آهنگ متفاوت و جدید خوند که اسم دو تاش یادمه "دلتنگی" و " همسفر" از فیلم جدید " گرگ و میش".

 

کارهای جالب بنیامین روی صحنه

 

بنیامین خیلی بچه خاکی و خودمونی ایه و روی صحنه هم کاملا اینجوری بود.

آهنگ اولش آینه بود که از پشت پرده های صحنه شروع کرد به خوندن و قبل از اینکه بیاد روی صحنه واقعا مدتی به آینه قدی پشت صحنه نگاه کرد. بعد فهمیدیم که داره دنبال کاغذ شعرهاش می گرده!

 

انقلاب روی صحنه

بنیامین و گروهش بدون نقص برنامه رو اجراکردن. با اینکه این اولین کنسرت بنیامین بود ولی خیلی خوب صحنه رو به دستش گرفت. حتی یه چا از مردم خواست که موقع همصدائی با آهنگ " من امشب می میرم" کلمه می میرم رو باهاش همصدا نشن و خودش تنها بخونه.
این سابقه نداره که خواننده ای از مردم بخواد باهاش نخونن. واقعا عجیب بود و مردم هم حرف گوش کن شدن!

 

شباهت بنیامین به سیاوش قمیشی

بنیامین بدون رودرواسی به مردم گفت که کلمات " ترانه واژه" رو هر کاری می کنه حفظ نمی شه. روی صحنه کاغذ و دستش گرفت و گفت: این شعر 24 کلمه داره همه همیشه من اشتباهشون می کنم.
پس اگه اشکال نداره کاغذ بگیرم و بخونم. ( قمیشی هم تو کنسرتها شعرو فراموش می کنه ).

 

پایان تلخ

متاسفانه کنسرت انگار ناتمام تموم شد . سر ساعت 11 باید کنسرت تموم می شد و کارمندای سوئدی از بنیامین خواستن که تموم کنه د رحالی که بچه ها 7 تا آهنگ دیگه داشتن.
نیما خیلی ناراحت شد چون یک اجرای جدید برای ترانه " خاطره ها" ساخته بود که آخر بزنه که نشد. مردم خیلی ناراحت شدن.

در کل شب محشری بود بنیامین خیلی بیشتر از توقع مردم خوب اجرا کرد و حتی با اینکه صدای خودش رو روی صحنه نمی شنید بدون تاخیردر صدا درست جمله ها رو گفت و بدون نقص آهنگها رو خوند.

فعلا این از خبر اولین کنسرت بنیامین. که در سوئد اجرا شد


ده شهید ده زیار

در سال 1382 توفیقی به من دست داد در اولین یادواره ی ده شهید بزرگوار روستا وظیفه جمع آوری خاطرات شهداء وسرکشی به خانواده معظم شهداء را به عهده گیرم ، واقعا یک افتخار بزرگ برای خود کسب کردم ، در محفل یاران بودن به اوج رسیدن است ، اگه پای صحبت خانواده ی معظم ومعزز شهداء بنشینید وخاطرات جگرگوشه شان را بشنوی تازه پی می برید که آنها چه انسانهای وارسته ای بودند و حقیقتاً  حقشان شهادت بود .

بر خود وظیفه می دانم که مطالب ویژه نامه راهیان نور را برای مرور عزیزان در محفل یاران ثبت نمایم ، انشاءالله .

 


رمضان با یاد مهدی فاطمه


شش روز از رمضون گذشت


شش روز از بهترین روزهای سال


بهترین فرصت توبه!


کدوممون توی این شش روز یه بار اقا رو دعا کردیم؟


کدوممون گفتیم خدایا مهدی مارو زودتر برسون؟


کدوم چشما آماده شدن واسه دیدن آقا؟


کدوم زبون وقت افطار دعای فرج رو خونده؟


خوش بحال اون چشمی که آماده دیدن جمال بی مثال مهدی فاطمه است


خوش بحال اونیکه آقا این شش روزشو تائید کرده و مهر تائید زده


 


 




 


اگه این روزها رو از دست بدیم وای به حال ما


بیاین یه بار هم که شده قبل از افطار و


خوردن غذا دعای فرج رو بخونیم بعد


بیاین به خاطر آقا همدیگه رو دعا کنیم



تو روایتها هست که اگه چهل تا مومن واسه یه


چیزی دعا کنن امکان نداره مستجاب نشه


یعنی هنوز چهل تا مومن پیدا نشده که ظهور آقا رو از خدا بخواد؟


وای برما


ما چطوری میتونیم بگیم شیعه هستیم


 


الا که راز خدائی خداکند که بیائی


تو نور غیب نمائی خدا کند که بیائی


دمی که بی تو بر آید خدا کند که نیاید


الاکه هستی مائی خدا کند که بیائی


 




 


 




 




 




 




 


اللهم عجل الولیک الحسن (عج)